-
تفاوت،بد بختی دخترونهههههه.همه چی از یه پسر شروع شد!!!!!!!
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 16:43
وقتی یه مرد معتاد میشه : اگه زنش زن بود و به فکر زندگیش بود این بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می کشه دیگه!! وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاک بر سرش ! بیچاره شوهرش دلش به چی خوشه ! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟ وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش می کردن!! اینا همش...
-
کدوم گوری بودی؟
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 16:34
کدام گوری بودی؟ مردی داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت: اگر یک قدم دیگه جلو بروی کشته می شوی. مرد ایستاد و در همان لحظه آجری از بالا افتاد جلوی پایش. مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دوروبرش را نگاه کرد اما کسی را ندید. بهر حال نجات پیدا کرده بود. به راهش ادامه داد. به محض اینکه می خواست از خیابان رد...
-
بیسوادی:
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 16:31
روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ... یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای! یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت! یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد! یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!! یک پزشک برای او دو قرص...
-
مدیریت بحران:
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 16:57
روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند. ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد.. یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید. دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود. مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافیست از تو سریعتر بدوم... و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت...
-
دوست داشتن در مقابل استفاده کردن:
شنبه 18 دیماه سال 1389 17:24
USE vs. LOVE زمانیکه مردی در حال پولیش کردن اتومبیل جدیدش بود کودک 4 ساله اش تکه سنگی را بداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی انداخت. مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم پشت دست او زد بدون انکه به دلیل خشم متوجه شده باشد که با آچار پسرش را تنبیه نموده در بیمارستان به سبب شکستگی های فراوان چهار...
-
مردم چی می گن؟
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 11:15
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی!...
-
از طرف کسیکه خیلی دوستش دارم:
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 14:01
خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند از غم نامردمی پشتم شکست دشنه نامرد بر قلبم نشست عشق آمد تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه اندیشه ام عشق اگر این است مرتد می شوم خوب اگر این است من بد می شوم -----------------------------
-
پای صحبت دوست:
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 16:30
این اس ام اس از طرف یکی از دوستای خوب دوران مدرسمه: مردم اغلب بی انصاف ٬بی منطق و خود محورند٬ولی آنان را ببخش اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ٬ولی مهربان باش اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت٬ولی موفق باش آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند ٬ولی...
-
انیشتین و راننده اش:
شنبه 11 دیماه سال 1389 21:01
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می...
-
مادر شوهر:
شنبه 11 دیماه سال 1389 21:00
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادر شوهرش کنار بیاید و هر روز باهم جرّ و بحث می کردند. عاقبت روزی دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت که اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود همه به او شک خواهند...
-
گزیده های یک دوست:
شنبه 11 دیماه سال 1389 20:54
یک قصه تلخ: مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند. قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند. لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند. لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها. قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند. عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها...
-
متن موزیک:
شنبه 11 دیماه سال 1389 20:41
نوای نی از استاد محمدرضا شجریان متن موزیکی که دارین گوش میدین اینه: چنانم بانگ نی ، آتش بر جان زد که گویی کس ، آتش در نیستان زد مرا در دل عمری سوز غم پنهان بود نوای نی امشب بر آن دامان زد چنانم بانگ نی ، آتش بر جان زد که گویی کس ، آتش در نیستان زد مرا در دل عمری سوز غم پنهان بود نوای نی امشب بر آن دامان زد نی محزون...
-
این روزا...:
شنبه 11 دیماه سال 1389 20:33
کلاس داره بگی: من؟ تلوزیون ایران؟ عمرآ!!! مگه خر گازم گرفته تلوزیون ایران ببینم؟ با اون برنامه های مزخرفش!!!! کلاس داره از توی کیفت صدای زنگ موبایل بیاد....بعد تو بعد از اینکه ۵ تا گوشی از تو کیفت در آوردی...یهو دست کنی تو جیبت بگی...اینه!!!!! کلاس داره یه وبلاگ بزنی بگی تنهام...خیلی تنهام....یه همدم میخوام.... کلاس...
-
وقتی خوشت نمیاد...:
شنبه 11 دیماه سال 1389 19:17
وقتی خوشت نمیاد که لبخند بزنی میزنی...وقتی خوشت نمیاد که بخوابی میخوابی و وقتی خوشت نمیاد که بلن شی میشی...وقتی خوشت نمیاد دروغ بگی مجبوری بگی و وقتیم خوشت نمیاد ریخت یکی رو سر کار تحمل کنی مجبوری...و و و .بعد میگن خوشبختی چیه؟!!!...اگه خوشبختی چار تا پایه داشته باشه یکیش اینه که مجبور نباشی !
-
کلاغ پیری تکه پنیری دزدید !! و روی شاخه درختی نشست:
شنبه 11 دیماه سال 1389 09:22
روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت: ای وای تو اونجایی، می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم! اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان … کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت: این حرفهای مسخره را رها کن اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم. روباه...
-
یلدا:
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 15:46
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. این شب به هنگام غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز ) تا طلوع آفتاب در ۱ دی (نخستین روز زمستان ) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام این شب را جشن میگیرند. این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول...
-
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید:
شنبه 27 آذرماه سال 1389 08:02
در زمستانی سرد با دلی رفته ز دست زیر لب می خوانم کاش می شد به تو گفت که تو تنها سخن شعر منی تو نرو دور نشو از بر من تو بمان تا که نمیرد دل من بس که دیوار دلم کوتاه است هر که از کوچه تنهایی من می گذرد به هوای هوسی هم که شده سرکی می کشد و می گذرد.
-
مطالعش ضرری نداره:
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 16:24
دعای دختران مجرد: اللهم نزلنا جوانک الرشید، الغنى و الصاحب المدرک و بالخصوص المسکن الگنده! راکب زانتیا. مطیع الامر. لا خواهر و لا مادر. متخصص الطبخ الغذاء لذیذ و النظافت المنزل و ماهر بالتعویضة الکهنة الطفل الصغیر. الخاصه: الزن ذلیلا آمین یا رب العالمین .......! بده منتظریم .................! دعای پسرهای مجرد: الهم...
-
یادداشت:
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 12:58
هرگز در نمایشنامه ای که دیگران نوشته اند بازی نخواهم کرد. من خود اصول بازی را می نویسم و می دانم هر جا که ژرفترین درداست عظیم ترین آموزش را به همراه دارد چونانکه درنظر آنانکه پروازرا نمی دانند هر چقدر اوج بگیری کوچکتر به نظر خواهی رسید.
-
خواب
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 16:52
روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته هاست وبه کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود،دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند،باز می کنند وآنها را داخل جعبه می گذارند.مرد از فرشته ای پرسید شما چه کار می کنید؟فرشته درحالی که داشت نامه یی را باز می کرد، گفت...
-
نشونی:
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 16:28
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی و...
-
یه نصیحت:
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 16:14
زمانی که فکر می کنی تو هفت تا آسمون یه ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه که شاید اون یه نفر ... ویلیام شکسپیر
-
مشاعره:
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 14:01
حافظ: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را صائب تبریزی: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را شهریار: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح...
-
مدرسه عشق:
شنبه 15 آبانماه سال 1389 19:58
در مجالی که برایم باقیست باز همراه شما مدرسه ای می سازیم که در آن همواره اول صبح به زبانی ساده مهر تدریس کنند و بگویند خدا خالق زیبایی و سراینده ی عشق آفریننده ماست ********** مهربانیست که ما را به نکویی دانایی زیبایی و به خود می خواند جنتی دارد نزدیک ، زیبا و بزرگ دوزخی دارد – به گمانم - کوچک و بعید در پی سودایی ست...
-
زنجیر محبت:
شنبه 15 آبانماه سال 1389 19:29
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود. اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست . وقتی که او...
-
دلیل خیانت:
شنبه 15 آبانماه سال 1389 17:04
خانوم اومد خونه دید شوهرش تو رختخواب با زن زیبائی خوابیده. رنگ از روش پرید و داد زد : " مرتیکه بی وجدان. چطور جرات میکنی با زن نجیب و وفادار، و با مادر بچههات یه همچین کاری بکنی. من دارم میرم و دیگه نمیخوام ببینمت. همین الانه طلاقم رو میخوام ." شوهره با التماس گفت : " عزیزم، فقط یه لحظه اجازه بده...
-
خانم و آقا به هم می فرمایند:
چهارشنبه 5 آبانماه سال 1389 09:28
زن می فرماید: همسرم می گفت بد جوری هراسانم همش در پی آ یینه بین فال و فنجانم همش حال و روزم از لحاظ روحی اصلا خوب نیست هیچ می پرسی چرا در پای قلیانم همش؟ صبح، بی بی گل برایم یک خبر آورده بود ازهمین رو با تاسف ، کلّه جنبانم همش عاقبت تصویب شد قانون تجدید فراش دارم احساس بدی، غمگین و نالانم همش مثل سیر و سرکه می جوشد...
-
هم قطارای عزیز برقی، دیگه نگران آزمایشگاه دیجیتال نباشید!
شنبه 1 آبانماه سال 1389 16:24
فایل PDF دیتاشیت کامل TTL
-
مشاور:
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 14:26
چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکلهی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جادههای خاکی پیدا میشود. راننده آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس شیک ، کفشهای Gucci ، عینک Ray-Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم که دقیقا چند...
-
میونتون با این تیپ شعرا چطوره؟
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 14:02
دلا یاران سه قسمند ار بدانی زبانی اند و نانی اند و جانی به نانی نان بده از در برانش محبت کن به یاران زبانی و لیکن یار جانی را به دست آر به جانش جان بده تا می توانی . و دیگر هیچ ...